می خوام که با تو باشم .. تموم لحظام و ... بیام به پات بریزم همه ترانه هامو ...
بیا که باز ببینم طراوت بهار رو ... بیا که سر بیاری خزون انتظار رو.......
بدون که عالم عشق پر از حرف نگفته ست .. یه دنیا شعر و شادی .. تو خنده هات نهفته است..
من از تو می خونم .. بمون تا بمونم .. که با تو بهارم .. که بی تو خزونم ...
می خوام رو موج دریا .. بشی فانوس راهم .. بمونه جای پاهات تو ساحله نگاهم ..
بمون تا دل نگیره .. دوباره باز بهونه ... همیشه عطر عشقت .. بپیچه توی خونه ..

کی این دوری تموم میشه ... راستی من تحمل می کنم اون لحظات رو ...... با تو .. توی بقیع؟!!!!!!!! وای خدا بهترین هدیه ء ممکنه رو بهم میدی .. خدا جون منتظر اون روز قشنگم ..... منتظر اون لحظات زیبای دنیام .. کاری می کنم .. بهم افتخار کنه ...............

فدات .. فدای اون چشات .........


می خوام رو ابرا همدمه ستاره ها شم .. تو تک سواره عاشق! من پری قصه ها شم ....
گفتم به جای شعر و قصه های بچه گونه ..با هم بیا بسازیم زندگی رو عاشقونه ...
ما دو بال پرواز مرغ عشقیم .. پر میگیریم .. تا اوج آسمونها ..
جای حسرت تو قلب ما دو تا نیست .. نمی مونیم با غصه تک و تنها .......
دو کبوتر .. وقتی که دل بهم می بازن ..... عاشقونه با هم می سازن آشیونه......
بیا ما هم مثل کبوترا بسازیم .. زندگی رو ساده و پاک و بی بهونه ..



.... خود خودم

سلام قشنگم..

بوی بارون ؛ بوی خاک نم زده ؛ قطراتی که مثل مروارید روی صورت می شینن ، همه منو به یاد تو می اندازه .

چرا که مثل  بارون لطیف و پاک و مهربونی .  

گل خودم  ..

دوست داشتم اینجا در کنارم بودی و با هم تو این فضای زیبا دست در دست هم راه می رفتیم تا جایی که پامون دیگه نکشه . اونوقت من سرتو رو پاهام می گذاشتم و برات  می  گفتم از گذشته ؛ از آینده اینقدر می گفتم تا خوابت ببره ...................

عزیزم ..

آماده باش که خیلی باید راه بریم . خیلی ...

 

منتظر اون روزی هستم که بتونم بی دغدغه و راحت بهت بگم : دوستت دارم .

 

پس ؛ الهی ! به حق منتظر اصلی و به حق صبرش این دلها رو هر چی زودتر بهم برسون . آمین...

فدای تو

لحظهء دیدار نزدیک است...... باز من دیوونه ام؛ مستم
باز می لرزد دلم؛دستم ........ باز گویی در جهان دیگری هستم

سلام گلم ..... چه سخته .. طاقتی دوری بعد دیدار!!!! دلم می خواست .. تو اون لحظات زیبا کلی حرف بزنم .. اما ..... نمی دونم  ضربان قلبم ؛ زبانم رو قاصر کرده بود ... کاش حرفای نگفته رو خودت می فهمیدی .... خیلی سخت بود .. همون موقع هم اون همه انرژی عشق ؛ از خود بیخودم کرده بود ... یعنی یه نگاه!!!!! این نگاهها آواره ام کرده .. دارم سی دی میلاد آقا رو که هدیه دادی گوش میدم .. یعنی میشه .. باهم تولدش رو جشن بگیریم ....... یعنی میشه وقتی هوس کنم برم پابوسی امام رضا .. بتونم برم؟! یعنی میشه از گفتن همه حرفام دیگه ترس نداشته باشم ! یعنی میشه منم مثل آدمای دیگه نظرم سلیقه ام مهم باشه! یعنی میشه .. منم آروم باشم و عاشق زندگیم! بهت قول میدم .. هرکاری بکنم ..که بهترین زندگی رو داشته باشیم .... همیشه عاشق باشیم

دوست دارت..........