سلام قشنگم..
بوی بارون ؛ بوی خاک نم زده ؛ قطراتی که مثل مروارید روی صورت می شینن ، همه منو به یاد تو می اندازه .
چرا که مثل بارون لطیف و پاک و مهربونی .
گل خودم ..
دوست داشتم اینجا در کنارم بودی و با هم تو این فضای زیبا دست در دست هم راه می رفتیم تا جایی که پامون دیگه نکشه . اونوقت من سرتو رو پاهام می گذاشتم و برات می گفتم از گذشته ؛ از آینده اینقدر می گفتم تا خوابت ببره ...................
عزیزم ..
آماده باش که خیلی باید راه بریم . خیلی ...
منتظر اون روزی هستم که بتونم بی دغدغه و راحت بهت بگم : دوستت دارم .
پس ؛ الهی ! به حق منتظر اصلی و به حق صبرش این دلها رو هر چی زودتر بهم برسون . آمین...
لحظهء دیدار نزدیک است...... باز من دیوونه ام؛ مستم
باز می لرزد دلم؛دستم ........ باز گویی در جهان دیگری هستم
سلام گلم ..... چه سخته .. طاقتی دوری بعد دیدار!!!! دلم می خواست .. تو اون لحظات زیبا کلی حرف بزنم .. اما ..... نمی دونم ضربان قلبم ؛ زبانم رو قاصر کرده بود ... کاش حرفای نگفته رو خودت می فهمیدی .... خیلی سخت بود .. همون موقع هم اون همه انرژی عشق ؛ از خود بیخودم کرده بود ... یعنی یه نگاه!!!!! این نگاهها آواره ام کرده .. دارم سی دی میلاد آقا رو که هدیه دادی گوش میدم .. یعنی میشه .. باهم تولدش رو جشن بگیریم ....... یعنی میشه وقتی هوس کنم برم پابوسی امام رضا .. بتونم برم؟! یعنی میشه از گفتن همه حرفام دیگه ترس نداشته باشم ! یعنی میشه منم مثل آدمای دیگه نظرم سلیقه ام مهم باشه! یعنی میشه .. منم آروم باشم و عاشق زندگیم! بهت قول میدم .. هرکاری بکنم ..که بهترین زندگی رو داشته باشیم .... همیشه عاشق باشیم
دوست دارت..........