سلام بهترینم
امروز هم دوشنبه است .. اما با دوشنبه پیش خیلی فرق داره .. آخه هفته پیش ؛ من کجا بودم و الان کجا!!! وقتی شمال بودم و دور از تو ... دلم نمی خواست اصلا باشم .. باور نمی کنی .. بوی طبیعت دیوونه ام می کنه .. هیچ چیز قشنگ رو الان دوست ندارم تا تو کنارم نباشی .. وقتی با بیتابی ها و دلتنگیام ناراحتت می کنم .. به خودم میگم:
( .. چرا وقتی با لبخند و شور تو راحتی و آروم .. همه چی رو خراب می کنم .. از دوری قلبت میگیره؟! بیتاب و کم طاقت؟! اطرافیان آزارت میدن؟! تکیه گاه نداری؟! آغوش آروم نداری؟! اگه وقتی دلت میگیره نیستش که سرت رو بزاری رو سینه اش گریه کنی! وقتی حرصت گرفت با مشت به سینه اش بکوبی و عقده ات رو خالی کنی و............ عیب نداره .. میرسه روزی که به همه اینا میرسی .. خیلی هم بیشتر چون .. اونی که تو بهش امید داری همه رو بهت داده .. حتی از همین حالا .. خدای مهربون یه آدم مهربون رو سر راهم گذاشته .. که بعد اون همه سختی به آرامش برسی..)
پس سعی می کنم .. بیتابیم آزارت نده .. فدای مهربونیات .. تو اونقدر بزرگی که وقتی به خوبیات فکر می کنم .. بغض می کنم ..که زود برسه که مال خود خودم بشی
دوست دارم با همه هستیم
دوست دارم حتی فراتر از دنیا..چون قول دادی بهم همه جا باهام باشی
دوست دارم
دوست دارم
فداااااااااااااااااات
تا بعد خداحافظ

دل تنگی



به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ...
به نام آنکه کلمه را آفرید.
و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم
از او بگویم.
که هر چه بود، پیش از هر کلامی، خودش گفته بود.
باید این واژه های کوچک را شست.

 چه سخت بود بیدلی را ، ساختن خانه ای در دل.
و این دل بینهایت، چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش.



دلم خیلی تنگه خیلی ...... باورت میشه .. قد دریا ...... قد آسمون .......

..... چقدر دلم می خواد حرف بزنم ..اما نمی تونم ....... نمی دونم چی بگم