پیشاپیش روزت مبارک

سلام ..... الان حتما درد داری و من! باز در کنارت نیستم ..چقدر دوست داشتم تو این همه سختی  که گذروندی باهات بودم .. اما خوب .. نمی دونم کی مصلحت میشه ..گل همیشه بهارم؛ نازنین من ؛ روز مرد رو به مردترین مرد دنیام تبریک میگم  .. مرد خوبم ... عشق همیشگی من .. امیدوارم قدمهات رو در جای پای علی بزرگ و همتها و... بگذاری .. و آرزو می کنم .. اونها دستهاشون رو بالا ببرن و برای سعادت و ایمان بیشتر ما دعا کنن .. دعا کنن همیشه پیروشون باشیم تو زندگی .. دعا کنن بچه های ما  از یاران آقا باشن و رهرو راهش ...
خلاصه مرد مهربونم .. مرد باگذشتم ... مبارکت باد ... مرد خوب و نازنینم که بزرگترین اشکلات من رو بر من بخشیدی و من رو به عنوان یه نو عروش قبول کردی .. همیشه می خوام سایه ات بالای سرم باشه .. همیشه می خوام کنارم باشی .. و بی تو دنیا رو می بخشم به دنیا پرستان ......
مرد خوبم .. یار همیشگی من .. دوستت دارم 
دوستت دارم
دوستت دارم
روزت مبارک نازنین 

چه روزای سختی بود!

سلام به بهترین سرودهء دنیا ..... این تنهایی بهم نشون داد که چقدر بی تو زندگی سخته!! دیگه نه تو من رو تنها بذار .. نه من میرم . می دونی که من رو بردن!!!  می دونی ....  اون همه زیبایی و لطف خدا در برابر زیبای من حرفی برای سخن نداشت ... من رو آروم نمی کرد .. عروسکم رو بغل می کردم و اشکام جاری میشد .. دلتنگ بودم .. حتی عظمت دریا هم آرامم نکرد ..... نمی دونم در نگاهت .. تو صدات .. چی هست که من رو دیوونه کرده ....  تو این دو هفته فهمیدم که بی یار زندگی غیر ممکنه ........ اون زمونا دعا می کردم خدا کسی رو همرام کنه شبیه تو .. خدا لایقم ندونست .. نمی دونم الان لیاقت این همه لطف و محبت خدا رو دارم!!! تو بهترین هدیه خدا به منی .....  دارم خودم رو بهت می رسونم . سعی میکنم .. همه رفتارم رو درست کنم .... وقتی کنارتم دیگه باهم پرواز کنیم ....... بوی وجودت مستم میکنه .. شاید هیچ شرابی اینقدر مست کننده نباشه ...... با نفست زنده ام .... و با همه وجود تو این دنیا دوستت دارم .....
چقدر دلم می خواست .. شب عید کنارت بودم ..... با هم برای خوشبختیمون دعا می کردیم .. با هم به آقا تبریک میگفتم میلاد مادر رو ... باهم نماز عشق می خوندیم .. به امید اعیاد بعد و در کنار تو ؛ نازنینم
کسی که تنها تکیه گاهش تویی ..........

دوری تو چه سخت بود..

سلام.........

۱۵ روز ... ۱۵ روز بی تو . ۱۵ روزی که به چشم دیدم تنهاییم را. ۱۵ شبی که با یادت به خواب رفتم به امید این که لحظه ای روی زیبایت را ببینم و ۱۵ صبحی که با یادت از خواب برخواستم و با خود گفتم یک روز دیگه و هنوز در تنهاییم غوطه ور.

با خود می گفتم بعضی وقتها خدا ما را از نعمتی محروم می کنه تا بهتر قدرش را بدونیم . و دیدم چه تهی دستم وقتی که حضورت را نیافتم .

آن وقتی که دلت پر از حرف باشه وهیچ کس نتونه بشنوه !!

آن وقتی که دلت می گیره و هیچ کس نتونه همراهش بشه !!

غروب جمعه ای که بی تاب فراغ مولایت و فراغ یارت دیگه رمقی برایت باقی نذاره !!

روزهایی که دل خوشیت یه دقایقی بوده  که صدایش را شنیدی !!!

چه بگویم ؟؟؟؟؟؟؟

فقط این را می گویم که :

دیگر نمی تونم پرواز کنم . بالم بدجور زخمی شده و مرهمی می خواهد بر این زخمش .

عزیزم ...

قلبم مالامال از عشقت است و وجودم از آن تو. دیگه اینگونه مرو که .......

دوستت دارم با تمام وجود حقیرم . و به خودم می بالم که ظرف عشق زیبایت هستم.

به امید دیدار...